کتاب ره ش - کراپ‌شده

آنقدر که روی آن سنگ نشسته بودم و به پدر و مادر فکر کرده بودم، کنار سنگ قبرشان ننشسته بودم. آن سنگ همه ی دنیای گذشته ی من بود. همه ی رابطه ای بود که پدر و مادر را با نور به هم متصل می کرد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - کتاب «ره ش» به تازگی با قلم رضا امیرخانی و از سوی انتشارات افق به بازار آمده و صفِ علاقمندان در مقابل این انتشارات برای خرید کتاب با امضای نویسنده این روزها خبرساز شد. خبر استقبال از این کتاب در حالی دست به دست شد که فضای فرهنگ و هنر کشور تحت تاثیر جشنواره فیلم فجر بود و حاشیه های آن روز به روز گرمتر می شد.

درباره رضا امیرخانی بیشتر بدانیم:

«امیرخانی» به معنای واقعی حرفه‌ای است

آنچه در ادامه می خوانید، برشی از این کتاب است که اشارها ی به مسیر کوهنوردی کلک چال و رسیدن به مزار شهدای گمنام دارد.

آنقدر که روی آن سنگ نشسته بودم و به پدر و مادر فکر کرده بودم، کنار سنگ قبرشان ننشسته بودم. آن سنگ همه ی دنیای گذشته ی من بود. همه ی رابطه ای بود که پدر و مادر را با نور به هم متصل می کرد و من فرزند همان نور بودم. چند ماه پیش در حضور معاونت محترم شهرداری منطقه ی یک، راه کلکچال برای رسیدن به سنگ مزار شهدای گمنام، با سیمان فرش شد و اولین کاری که معاونت محترم انجام داد این بود که به دو کارگر بیمه شده ی شهرداری کنترات داد که سنگ را با پتک بشکنند که مسیر را بازتر کنند که مردم به شهدا برسند و شهدا از انقلاب بودند و انقلاب انفجار نور بود و وسط آن انفجار، نور آینه ی پدر سویی نداشت... خودش قسم آیه می خورد که تعمدی نداشته است و این سنگ هم مثل سنگ های دیگر...

کتاب «ره ش» به قلم رضا امیرخانی


راستی سنگ های دیگر قصه ای نداشتند؟ سنگهایی که نام نداشتند جنگیدند تا سنگ هایی بماند که نام داشتند... سنگ ها قصه دارند هر کدام ! مثل سنگ های قبرستان قدیم کاشانک تو آجودانیه که حالا مردم روش خانه ساخته اند. به علا که اعتراض می کنم، می گوید:
- تو بهشت زهرا مردم بالا سر قبر مرده هاشان چهار ساعت با گاز پیک نیک آش رشته درست نمی کنند؟ حالا این جا علاوه بر آش رشته، حمام هم می روند، شب ها هم می خوابند، زندگی هم می کنند...

کتاب «ره ش» به قلم رضا امیرخانی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس